عکس تولد 2 سالگی اقا امیر عباس
پسرم پارسال بودی یه ساله,امسال شدی دو ساله,واست ارزو های بهترین ها رو تو این روز قشنگ دارم,تو یه زمستون سرد تو اومدی تو خونه ما,,,اولش تو بیمارستان خیلی اروم بودی حتی وقتی واست واکسن زدن بیدار نشدی,ولی وقتی اومدیم خونه بلد نبودی شیر بخوری وسینه من شرایط شیر دهی رو نداشت,و تا صبح فقط گریه کردی و اخر سرم از با اینکه دوست نداشتم بهت شیشه شیر بدمو و شیشه ای بشی,,,,ولی اب قند بهت دادیم و خوابیدی تا چند ساعت ولی دوباره شروع کردی و من با قاشق چایی خوریی به زور یه ذره اغوز میدادم اونو میخوردی ولی تا تموم میشد دوباره اون گریه های معروفتو شروع میکردی,,انقد درمانده بودم که میخواستم برم در خونه همسایه هارو بزنم بگم کی شیر داره به بچه من بده,خیلی سخته خلاصه از اونجای که مهرسا دختر عمه شما ۱ ماه بود بدنیا اومده بود و فکش دیگه واسه خوردن شیر قوی شده بود اومد وشیر منو خورد وتو هم شیر عمه نداتو خوردی,و از یه طرف رفتیم بیمارستان نجمیه بهم اموزش دادن دوباره, در طول بارداری هم کلاس اموزشی ها رو میرفتم,و با یه عروسک بهمون اموزش میداد ولی از دیدن تا عمل خیلی باهم فرق داشتن,,,بعد اینکه اول یه ذره شیرو با سرن میرختم رو سینم گولت میزدم که بتونی بگیری,البته بعدشم کولیک بودی و تا سرپا واینمیستادم شیر نمیخوردی,,بعله اقا امیر عباس اینجوریا بوده,مامانی تو این مدت تکیه گاهمون بود,,,,,